واژه واژه سطر سطر زندگی



بالاخره چشممان به جمال فامیل گرامی باز شدو بالاخره خدا اینترنت را آزاد کرد!!!!!

طفلی دخترخاله که لندن هست حسابی نگرانمون شده بود و چقدر پیام نخونده داشتیم ازش.نمیدونم نوشتم طفلکم توی اون اوضاع قطعی نت رفته بود کارت تلفن خریده بود و با همه خاله ها تک به تک تماس گرفته بود که ببینه حالمون چطوره؟!!! تازه کلییییییی هم گریه و زاری که مراقب خودتون باشین و من پیش خودم گفتم این چیزایی که نشون دادن دیگه هیچکی رو زنده نمیبینمالهی بمیرم کلی ترسیده بود.

این مدت یعنی دقیقا عین زندانی های در بند انفرادی شده بودیم.من یه عالمه مطلب برای سرچ داشتم و دستم به هیچ جا بند نبودیه برگ کاغذ بلند بالا دارم که هر مطلبی رو میباید سرچ میکردم برا اینکه فراموشم نشه روش نوشتم.

راستش شروع به ختم قرآن کردمنیت گرفتم و روزی یک جز میخونم و بعدتر معانیش رو هم میخونم.و حس بسیار خوبی دارماین مطالبی هم که برای سرچ دارم بخاطر خوندن معانی قرآن هست و تفکر روی یه سری مسائلشدوست دارم بهتر و بهتر در جانم بنشینه.بعد از اینهمه سال ختم قرآن، اولین باری هست که معانی کل آیات رو دارم میخونماونوقتا جسته گریخته معانی رو میخوندم.به شمام پیشنهاد میکنم میتونین روزی چند صفحه فقط معانی قرآن رو بخونین.به فارسی.حتما که حس خوبش بهتون منتقل میشه و جواب خیلی سوال هاتونو میگیرین.

خلاصه اینکهاینروزهامو اینطوری پر کرده بودم.

سریال حضرت مریم رو هم دیدم.یه چیزی میگم نخندین فقطفقط دو تا صحنه ش رو یادم بود و بقیه ش فراموشم شده بود!!!!در این حد تازگی داشت دیدنش.

اینروزا سریال امام علی رو شروع کردم به دیدن.

کتاب "اِما" رو هم خوندماز "جین آستین". نوشته بود جذابترین رمان جین آستین هست.ولی نمیدونم بخاطر ترجمه مترجمش بود یا خود داستان که برام هیچ جذابیتی نداشت.فقط به زور میخوندم که تموم شه!!!

15 تا کتاب نخونده هنوز توی قفسه ی کتابم هستالبته میخوام کتاب های رضا امیرخانی رو همه رو از سر بخونم5 جلد از کتاب هاشو دارم.فعلا با "ارمیا" شروع کردم.آسه آسه پیش میرم.

و یه سری سی دی روانشناسی هست که میخوام روزی یکی دو ساعتش رو گوش کنم.و یه سری کتاب روانشناسی که بخونم.در جهت بهتر شدن روابط زوجینگاهی باید از یه سری مسائل پیشگیری کرد دیگه لبخند

.

رفتم و کلیدهای اتاق رو تحویل دادمو قراره همین چند روزه پول پیش بهمون پس داده بشه

امروز هم رفتم و کارهای بیمه رو انجام دادمبابا گفته میخواد بیمه مو پرداخت کنه فعلا تا میتونه برای بازنشستگیم.بقیه ی کارهاش موند برای هفته ی آینده چون ساختمون تامین اجتماعی رو آتیش زدن و تعطیله فعلا!!!!! اینچنین اوضاعی هست.

.

داداش اونروزی با پسرش اومد خونه مون.ای جانشو قربون قلمبه ای شده برا خودش.هم قد بلندتری داره نسبت به هم سالانش هم اندام درشت تری خاله سومی و شوهر خاله و دایی کوچیکه هم خونه مون بودندایی اینقد با فسقل بازی کرد که بالاخره این فسقل از ته دل خندید.

الهی قربونش برم وقت میوه خوردن ذوق میکرد و صدا از خودش در میاورد.یه جور صدای خاص خودش هست وقت ذوق کردن که کلی بهش میخندیم. اینقدر خوشحال میشه مشغول خوردن میشهشکموی عمه.

بعدتر داداش موقع رفتنش گفت دفعه ی دیگه با خانمش میاد!!!!!! واکنش ما: سکوت!!!!!!!!

یعنی هر سه نفرمون مشغول کردیم خودمونو من حرف دیگه توی حرف آوردم که اون سکوت بد بشکنه!

بعد چند دقیقه داداش دوباره تکرار کرد.مامان هم قشنگ معلوم بود با درد دل گفت: میتونم بگم نیارش؟!!!!! این یعنی التماس میکنم نیارش!!

داداش گفت: مشاور گفته باید با خانواده ها آشتی کنین

وقتی داداش رفت هر سه تامون وا رفتیم.از یه طرف دل داداش هست که خون هستنمیشه لجبازی کرد چون بعدتر همه چیز گردن ما میشکنه. از یه طرف واقعا این مدتی که عروس رو نمیدیدیم خیلی اعصابمون راحتتر بود و راضی بودیم به خدا!!!!!

مامان میگفت: دوس ندارم بیارتش.دوس ندارم ببینمشدوس ندارم بشینم کنارش

بابا: منم خوشم نمیاد ولی مگه میشه بگم نیاین؟!

من اما تصمیممو محکم گرفتم.بی محلی به عروس و انگار که وجود نداره. من اخلاق بدی دارمتا عذرخواهی نباشه حتی برای یه سلام هم زورم میاد!!!!

به مستر اچ گفتم: میشه برام زودتر بلیط بگیری بیام پیشت؟!!!!

گفته بودم مستر اچ یه سوئیت گرفته شهر کاریش؟!!! و هم خونه ای هم نگرفته که من بخوام برم راحت باشیم.میگه باید بیای اینجا پیشم طولانی بمونی من تنهایی اذیتم میکنه.و حالا گرفتار کار اداری هستم اگرنه سریع خودمو بهش میرسوندم.

.

دیشب خواب میدیدم زن داداش، برادرزاده رو داره تنبیه میکنهبرادرزاده زجه میزداز چشمای زن داداش و مامانش آتیش میزد بیرون از شدت خشممنم برادرزاده رو ازش گرفتم و گریه ش آروم شد توی بغلم خیلی ناراحتشمخیلی

این بچه کنارشون سالم رشد میکنه یعنی؟!!!!مردد

هر دفعه میاد قیافه ی درهمی دارهبعد یکساعت که میمونن تازه شروع به خنده میکنه و یکم روحیه ش باز میشه.و تا میاد کمی خو بگیره وقت رفتن هست.و گریه ش برای جدا شدن ازمون.

پ.ن: راستی به اینترنت های ما هیچکدوم ده روز اضافه نشد.!!! برا شما شد؟!!!

_ مه سو _


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

صابره نکوئی سامانی »» پاپ فا | کلاه برداری پاپ فا ««« سلامتی گروه صنعتی بتکا بهترین کتابهای ایران و جهان طراحی لوگو،سربرگ،ست اداری،کاتالوگ،عکاسی صنعتی گروه صنعتی آی سورتر الکی نویسی های من بسم الله الرحمن الرحیم ...Sport and Movie